زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه
 

انکار شهادت حضرت زهرا (شبهه)






شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، و آتش‌کشیدن خانه آن حضرت از مسلمات نزد شیعیان است، ولی برخی با تحریف سخنان علمای شیعه درصدد این هستند که این قضیه را انکار کنند و آنرا به شیعیان هم نسبت بدهند که در این مورد به مرحوم کاشف‌ الغطاء (رحمة‌الله‌علیه) و آیت‌ الله خوئی (رحمة‌الله‌علیه)، به غلط نسبت داده‌اند که آنها منکر شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) هستند، لذا برای روشن شدن مطلب اصل کلام آن بزرگواران را آورده و نقد و بررسی خواهیم کرد.


۱ - شبهه در سخن آیت‌الله خوئی



از آیة‌الله خوئی پرسیده شد: که آیا روایت شکسته شدن پهلوی زهرا (علیهاالسّلام) صحیح است؟ در پاسخ گفت: طبق رای مشهور میان علماء صحیح نیست.

۱.۱ - نقد و بررسی


با مراجعه به کتاب مورد نظر و مطالعه پرسش و پاسخ مطرح شده در آن، رسوائی مطرح‌کنندگان چنین شبهاتی بیش از پیش روشن خواهد شد و اصل کلام آیت‌الله العظمی خوئی بهترین پاسخ به چنین افترائات است؛ از این‌رو، ما اصل کلام مرحوم آیت‌الله العظمی خویی را در این‌جا نقل می‌کنیم تا وجدان‌های بیدار داوری کنند که عالمان اهل تسنن چگونه افکار مردم و عوام خود را به بازی گرفته‌اند تا به مقصودشان که همان در نادانی ماندن آنان است، برسند.

متن پاسخ آیت‌الله خویی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه):
س ۹۸۰: هل الروایات التی یذکرها خطباء المنبر، وبعض الکتاب عن کسر «عمر» لضلع السیدة فاطمة (علیهاالسّلام) صحیحة برایکم؟
الخوئی: ذلک مشهور معروف.

سؤال ۹۸۰: آیا روایات و سخنانی که گویندگان در منابر و بعضی از نویسندگان در کتاب‌هایشان نوشته و گفته‌اند که عمر پهلوی فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را شکسته، به نظر شما درست است؟
مرحوم آیت‌الله خوئی در پاسخ فرموده است:
این روایات مشهور و معروف است.

۲ - شبهه در سخن کاشف‌الغطاء



سخن کاشف‌الغطاء، کتک خوردن فاطمه را رد می‌کند:
علامه کاشف‌الغطاء می‌گوید:
اما داستان زدن زهرا و آسیب‌دیدن گونه او از آن مواردی است که نه وجدان، نه عقل و نه احساساتم توان پذیرفتن آن را ندارد. نه به خاطر این‌که آن قوم نمی‌توانستند آن‌را انجام دهند؛ بلکه به این دلیل که خو و سرشت عرب و عادات و تقالید نیک جاهلیت پیش از اسلام که شریعت اسلام نیز آن را مورد تایید قرار داد، همانند غیرت و تعصب نسبت به زنان هرگز به یک مرد عرب اجازه نمی‌داد که زنی را آن هم در برابر شوی او مورد ضرب و شتم قرار دهد.

۱.۱ - نقد و بررسی


اصل کلام مرحوم کاشف‌الغطاء دو بخش دارد.

۲.۱.۱ - بخش اول کلام کاشف‌الغطاء


انا لا ابرئ هؤلاء القوم، لکن ضرب المراة کان فی ذلک الزمان عیبا، فمن یضرب امراة یصبح ذلک عارا علیه وعلی عقبه، ففی نهج البلاغة عن علی علیه السلام: . . ولا تهیجوا النساء باذی، وان شتمن اعراضکم، وسببن امراءکم، فانهن ضعیفات القوی، والانفس، والعقول، ان کنا لنؤمر بالکف عنهن وانهن لمشرکات، وان کان الرجل لیتناول المراة فی الجاهلیة بالفهر، او الهراوة، فیعیر بها وعقبه من بعده.

من نمی‌خواهم این گروه را تبرئه کنم؛ ولی کتک زدن یک زن زشت است و عیب، هر کسی زنی را کتک بزند، هم برای خودش ننگ‌آور است و هم برای منسوبین به او.
علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: اگر زن‌ها آبروی شما را زیر سؤال ببرند و یا بزرگان شما را نفرین کنند، آن‌ها را آزار ندهید؛ زیرا زن از نظر جسمی و روحی و فکری نقص دارد، ما را از آسیب‌رساندن به زنان مشرک بر حذر می‌داشتند، و در دوران جاهلیت حتی اگر مردی زنی را اذیت و آزار می‌کرد، هم خودش و هم آیندگان پس از او را سر زنش می‌کردند.

۲.۱.۲ - بخش دوم کلام کاشف‌الغطاء


ولکن قضیة الزهراء، ولطم خدها مما لا یکاد یقبله وجدانی، ویتقبله عقلی، ویقنع به مشاعری، لا لان القوم یتحرجون ویتورعون من هذه الجراة العظیمة، بل لان السجایا العربیة، والتقالید الجاهلیة التی رکزتها الخ....

داستان زهرا (سلام‌الله‌علیها) و سیلی خوردنش را نه وجدان من و نه عقل و مشاعرم آن را می‌پذیرد؛ البته نه به این جهت که گروه مخالف را از چنین جراتی بزرگ پاک نمایم؛ بلکه خصلت‌های عربی و تقلید از سنت‌های جاهلی آن را اثبات می‌کند.

۲.۱.۳ - پاسخ بخش اول


علامه سیدجعفر مرتضی در توضیح کلام مرحوم کاشف الغطاء می‌نویسد:
در پاسخ می‌گوییم: سخن کاشف الغطاء که بعضی با استفاده از آن در حوادث وارده بر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) تشکیک کرده‌اند، نکات زیادی همراه دارد که به برخی از آن اشاره می‌کنیم:
کاشف الغطاء، منکر حوادث وارده بر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نیست، و ما علی‌رغم این‌که معتقد هستیم که او حوادث وارده را انکار نمی‌کند می‌گوییم:

۲.۱.۳.۱ - عدم عصمت کاشف‌الغطاء


اولاً: کاشف الغطاء اگرچه دانشمندی برجسته و صاحب نام است؛ ولی این ویژگی باعث نمی‌شود که او از خطا و اشتباه مصون باشد؛ مخصوصاً مساله‌ای اگر نیازمند تحقیق و تتبع دقیق در متون و مصادر آن باشد. و لذا می‌بینیم که او در داستان هجوم به خانه زهرا (سلام‌الله‌علیها) و کتک زدن و سقط جنین به دلایلی استناد کرده است که مورد اعتماد وی بوده است؛ بنابراین ضرور است که در ادله او نهایت دقت و بررسی را داشته باشیم؛ چون ممکن است این دلیل‌های درست نباشد و باید سخنان و آراء وی با دقت و کنجکاوی مورد نقد قرار گیرد و به صرف شیعه‌بودن و عالم‌بودن از تیررس نقد علمی نباید دور بماند.

۲.۱.۳.۲ - هدف کاشف‌الغطاء


ثانیاً: ممکن است کاشف الغطاء کسانی را مخاطب قرار داده باشد که افراد مهاجم به خانه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را انسان‌های پاک دانسته و با دیده احترام به اعمال آنان نگاه کنند و آنان را میزان درستی و حق بدانند؛ و لذا او می‌خواسته است واقعیت امر را به آنان بفهماند بدون این‌که احساسات آنان را تحریک نماید و به همین جهت است که این اعمال را از آنان بعید دانسته است تا بتواند از میانه این دو هدف، وجدان خفته افراد غیر متعصب را که برای مهاجمین قداستی قائل نبودند، بیدار نماید.
در تایید این نکته باید گفت: او این سخن را در پاسخ پرسش کسی گفته است که اگر پاسخی غیر از آن می‌داد، به یقین احساسات وی را تحریک می‌کرد؛ خصوصاً پس از آن‌که کاشف الغطاء تلاش وسیعی برای ایجاد وحدت بین مسلمانان آغاز کرده بود و به آن بسیار اهمیت می‌داد.

۲.۱.۳.۳ - تایید شهادت حضرت محسن


ثالثاًٌ: این دانشمند بزرگ در جایی دیگر بدون هیچ‌گونه ابهام و توجیهی که در آن تحریک عواطف طرف مقابل وجود ندارد، عقیده‌اش را بازگو می‌کند و با صدای بلند فریاد می‌زند که محسن فرزند حضرت زهرا (علیهما‌السّلام) را سقط کردند و دَرِ خانه‌اش را آتش زدند، او در اشعارش با سوز و گداز از مصیبت‌های زهرای اطهر سخن سرایی می‌کند و شهادت فرزندش محسن را به اثبات می‌رساند:
من سقط محسن خلف الباب منهجه
وفی الطفوف سقوط السبط منجدلا
بباب دار ابنة الهادی تاججه.
وبالخیام ضرام النار من حطب
اگر حسین (علیه‌السّلام) را در کربلا شهید کردند، پیش از آن محسن زهرا (علیهما‌السّلام) را پشت دَر، با ضربه لگد به شهادت رساندند، و اگر در کربلا خیمه‌ها را آتش زدند، این حرکت ادامه به آتش کشیده شدن خانه زهرا و علی (علیهما‌السّلام) بود.

۲.۱.۳.۴ - تایید هجوم به خانه وحی و آتش زدن آن


رابعاً: مرحوم کاشف الغطاء، مساله هجوم به خانه وحی و آتش زدن دَرِ خانه را موضوعی می‌داند که همه بر آن اتفاق‌نظر دارند و لذا می‌نویسد:
طفحت واستفاضت کتب الشیعة، من صدر الاسلام والقرن الاول، مثل کتاب سلیم بن قیس، ومن بعده الی القرن الحادی عشر وما بعده بل والی یومنا هذا، کل کتب الشیعة التی عنیت باحوال الائمة، وابیهم الآیة الکبری، وامهم الصدیقة الزهراء صلوات الله علیهم اجمعین، وکل من ترجم لهم، والف کتابا فیهم، واطبقت کلمتهم تقریبا او تحقیقا فی ذکر مصائب تلک البضعة الطاهرة، انها بعد رحلة ابیها المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ضرب الظالمون وجهها، ولطموا خدها، حتی احمرت عینها وتناثر قرطها، وعصرت بالباب حتی کسر ضلعها، واسقطت جنینها، وماتت وفی عضدها کالدملج.
ثم اخذ شعراء اهل البیت (سلام‌الله‌علیها) هذه القضایا والرزایا ونظموها فی اشعارهم ومراثیهم، وارسلوها ارسال المسلمات: من الکمیت والسید الحمیری، ودعبل الخزاعی، والنمیری، والسلامی، ودیک الجن، ومن بعدهم، ومن قبلهم الی هذا العصر. وتوسع اعاظم شعراء الشیعة فی القرن الثالث عشر، والرابع عشر، الذی نحن فیه، کالخطی، والکعبی، والکوازین، وآل السید مهدی الحلیین، وغیرهم ممن یعسر تعدادهم، ویفوق الحصر جمعهم وآحادهم. وکل تلک الفجائع والفظائع، وان کانت فی غایة الفظاعة والشناعة، ومن موجبات الوحشة والدهشة، ولکن یمکن للعقل ان یجوزها، وللاذهان والوجدان ان تستسیغها، وللافکار ان تقبلها، وتهضمها، ولا سیما وان القوم قد اقترفوا فی قضیة الخلافة، وغصب المنصب الالهی من اهله ما یعد اعظم وافظع.

کتاب‌های شیعه از آغاز اسلام و از نخستن قرن آن مانند کتاب سلیم بن قیس و افرادی که پس از او تا قرن یازدهم؛ بلکه تا زمان ما آثاری را نوشته‌اند و بلکه همه کتاب‌هایی که متعرض حوادث زندگی ائمه (علیهم‌السّلام) و پدر بزرگوارشان آیت و نشانه الهی و مادرشان حضرت صدیقه (سلام‌الله‌علیها) شده‌اند و یا افرادی که شرح حال آنان را نوشته و به صورت خاص کتابش را به آنان اختصاص داده است، همه این اشخاص سیلی خوردن زهرا را پس از فوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و کبود شدن چهره و سرخ شدن چشم‌ها و افتادن گوشواره بر اثر آن ضربه، و همچنین شکسته شدن پهلوی زهرا را پشت دَر، و سقط شدن جنین و ورم کردن بازو را نوشته و شرح داده‌اند.
پس از مؤلفان و نویسندگان شیعه، شاعران اهل بیت (علیهم‌السلام)، این مصیبت‌های و رنج‌ها را در اشعارشان بیان کرده‌اند؛ همانند کمیت، سید حمیری، دعبل خزاعی، سلامی و دیک الجن.
و شاعرانی که پس از آنان آمده‌اند حتی شاعران زمان ما. خصوصا شاعران شیعه در قرن سیزده و چهاردهم مانند: خطی، کعبی، کوازین، آل سیدمهدی حلّی و غیر آنان که نام بردن از همه مشکل است.
این افراد اعم از نویسندگان و شاعران فجایع دردناک وارده بر حضرت زهرا را بازگو کرده‌اند؛ اگرچه این فجایع، دردناک و ستمگرانه است؛ ولی عقل و وجدان آن‌را واقع شده می‌پندارد و‌ اندیشه آزاد آن را می‌پذیرد؛ زیرا همه این حوادث تلخ در پی مساله خلافت و جانشینی و غصب این منصب از طرف نا اهلان اتفاق افتاد.

۲.۱.۴ - پاسخ بخش دوم


آن‌چه که کاشف الغطاء در بعید دانستن کتک خوردن زن عربی و در توجیه آن گفته است، غیر قابل قبول است؛ زیرا:

۲.۱.۴.۱ - انجام هر عملی برای رسیدن به قدرت


اولاً: فرمایش حضرت علی (علیه‌السّلام) که کتک زدن زن را عار و ننگ برای عرب دانسته است، به معنای محال بودن چنین عملی نیست که گفته شود: اصولاً عرب زن را کتک نمی‌زند؛ بلکه گاهی برای رسیدن به اهدافی مانند خلافت و حکومت بدترین و زشت‌ترین فجایع را مرتکب می‌شوند؛ مخصوصاً اگر در رسیدن به این منصب ثروت فراوان و گسترش قدرت و نفوذ در بین مردم و شهرت وجود داشته باشد.
بنابراین در موضوع مورد بحث ما که خلافت دینی و اسلامی است و مردم به آن نگاهی احترام‌آمیز دارند، به یقین برای رسیدن و دست‌یابی به آن هر جنایتی قابل توجیه خواهد بود.

۲.۱.۴.۲ - ننگ ندانستن زنده‌بگور کردن دختران


ثانیاً: آیا زنده به گور کردن دختران عار و ننگ نیست؟ و آیا برادرکشی برای رسیدن به دنیا ننگ نیست؟ آیا این اعمال عارگونه مربوط به دوران جاهلیت نبود؟ و همان‌گونه که می‌دانید، خیزران بچه‌اش را برای به دست آوردن قدرت و ریاست کشت، مامون برادرش امین را که مزاحم حکومتش بود از پا درآورد، و این ضرب‌المثل از خود شما است که:
الملک عقیم لا رحم له.
خلافت و سیاست بی‌رحم است.
[۶] الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۵۲۲، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
[۷] المسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ) مروج الذهب، ج۲، ص۳۴.


ابوهلال عسکری در توضیح این ضرب‌المثل می‌گوید:
قولهم الملک عقیم. یراد ان الملک لو نازعه ولده ملکه لم یلبث ان یهلکه فیصیر کانه عقیم لم یولد له.
الملک عقیم؛ یعنی اگر فرزند حاکم و یا پادشاه با ریاست و حکومتش مخالفت کند، به دست پدر کشته می‌شود و این‌گونه می‌اندیشد که گویا هیچگاه فرزندی نداشته است.

۲.۱.۴.۳ - زشتی نسبت هذیان به پیامبر


ثالثاً: اگر معاصران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مواظب گفتار و کردار خود بوند تا از آنان سخن ناپسندی در حق رسول خدا و در محضر آن حضرت صادر نشود و بر این امر تقید داشته و احترام او را نگه می‌داشتند، نباید این سخن بی‌ادبانه را در حالی که می‌شنید بر زبان جاری می‌کردند که:
ان الرجل لیهجر.
این مرد هذیان می‌گوید.
در صورتی که بنیان‌گذار ارزش‌های دینی باید از پیروی کردن از عادات و تقلید به دور باشد، افزون بر این، آیا چنین نسبتی به پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شایسته‌تر است برای ننگ و عار ابدی یا کتک زدن زن و یا خراب کردن خانه و سخنان زشت نثارش کردن؟.
پس اگر در آن روز و در محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از عار و ننگ ابدی می‌ترسیدند باید به طور کلی حرمت پیامبر را رعایت می‌کردند نه این‌که در موردی کتک زدن را عار و ننگ بدانند؛ ولی بی‌احترامی به رسول خدا را نه. و یا فاطمه را مورد تهدید قرار دادن و آتش زدن خانه را انکار کنیم ولی سیلی‌زدن را بپذیریم.
آیا شایسته است سیلی زدن را عار و ننگ برای عرب بدانیم؛ ولی آتش زدن را یا انکار کنیم و یا آن را عار و ننگ ندانیم؟

۲.۱.۴.۴ - تناقض‌گویی اشکال‌کنندگان


رابعاً: آن‌هایی که به سخن کاشف الغطاء استناد و استدلال می‌کنند، خود آنان در صحت سخنان امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در نهج البلاغه اشکال و ایراد وارد می‌کنند و بارها گفته‌اند: معرفی زن به عنوان موجودی ضعیف؛ هم از جهت روحی و بدنی و نقصان در عقل، سخنی است غیر علمی و ناپسند؛ پس چگونه می‌شود در جایی دیگر همین سخن را پایه استدلال خویش قرار داده و بر صحت آن مهر تایید می‌زنند؟

۲.۱.۴.۵ - کتک زدن دختران رسول خدا در کربلا


خامساً: در حادثه غم‌انگیز کربلا دختران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را افرادی که دل‌هایشان آکنده از کینه شده بود، با تازیانه بدون‌ اندیشه در عاقبت این کار زدند، آیا از عار و ننگ ابدی آن و گرفتاری در خشم و غضب پروردگار بی‌خبر بودند؟
البته ما از شبهه «غیرت عرب مانع از کتک زدن زنان» به صورت جداگانه پاسخ دادیم و موارد بسیاری از کتک زدن زنان توسط خلیفه دوم را از کتاب‌های اهل‌سنت نقل کردیم.
در پایان این قسمت به رسوائی دیگری از طراحان بی‌بضاعت در عرصه شبهه‌افکنی اشاره می‌کنیم، امید آن‌که این‌گونه افراد از این پس سنجیده‌تر عمل کنند.

۳ - پانویس


 
۱. تبریزی، میرزا جواد، صراط النجاه، ج۳، ص۳۱۴.    
۲. الشیخ جعفر، مشهور به کاشف الغطاء، جنه الماوی، ص۶۳.    
۳. کاشف الغطاء، الشیخ محمد حسین (متوفای۱۳۷۳ه)، جنة الماوی، ص۶۳.    
۴. رک:الموسوی المقرم، سید عبد الرزاق (متوفای۱۳۹۱ه)، مقتل الحسین، ص۳۸۹، ناشر:منشورات قسم الدراسات الاسلامیة، طهران، ایران.    
۵. کاشف الغطاء، الشیخ محمد حسین (متوفای۱۳۷۳ه)، جنة الماوی، ص۶۱.    
۶. الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۵۲۲، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
۷. المسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ) مروج الذهب، ج۲، ص۳۴.
۸. العسکری، الشیخ الادیب ابو هلال، جمهرة الامثال، ج۲، ص۲۴۷، رقم:۱۶۲۷، ناشر:دار الفکر - بیروت - ۱۴۰۸ه - ۱۹۸۸م.    


۴ - منبع



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا مرحوم کاشف الغطاء (ره) و آیت الله خوئی (ره)، منکر شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بودند؟».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.